ارشانارشان، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

پسر زمستونی من

شب یلدا

شب یلدا هم مامان ، مامان محبوبه اینا و مامان ژاله اینا رو دعوت کرد که دور هم باشیم اون شبم خیلی خیلی خوش گذشت همه اش خوردیم (البته به غیر از شما) ظهرشم خاله موهاتو کوتاه کرد که خیلی آقا شدی عکساشم بعدا میزارم
28 دی 1391

یه مامان تنبل

سلام پسرکم شرمنده این چند وقت هم مامان تنبلی کرد هم وقت نکرد که وبلاگ شما رو آپ کنه. دیگه پسرم شما خیلی خیلی مرد شدی. الان دیگه به راحتی راه میری که هیچ اینقدر تند می دووی که بابایی که باهات دنبال بازی می کنه نمی تونه بگیردت. خیلی خوشگل حرف میزنی سعی می کنی تمام کلمات و بگی چند روزی هم هست که دوکلمه ایی حرف میزنی. اما برای ادا کردن بعضی از حروف مشکل داری. مثلا مرضی و می گی ننی (بر وزن مرضی) محدثه رو می گی نننه(بر وزن محدثه) ولی خیلی خیلی شیرین حرف میزنی. یکشنبه 26 آذر خونه ی نسترن جون مامان پندار بودیم اونحا کلی از دوستات هم بودن ما اولین نفر رفتیم تو زودی فهمیدی اونجا خونه ی کیه برای همین هرچی می خواستی زودی میدوویدی دست نست...
2 دی 1391
1